( 2671)قوم نوح از مکر تو در نوحهاند |
|
دل کباب و سینه شرحه شرحهاند |
( 2672)عاد را تو باد دادی در جهان |
|
در فکندی در عذاب و اندهان |
( 2673)از تو بود آن سنگسار قوم لوط |
|
در سیاهآبه ز تو خوردند غوط |
( 2674)مغز نمرود از تو آمد ریخته |
|
ای هزاران فتنهها انگیخته |
( 2675)عقل فرعون زکّی فیلسوف |
|
کور گشت از تو نیابید او وقوف |
( 2676)بولهب هم از تو نااهلی شده |
|
بوالحکم هم از تو بوجهلی شده |
( 2677)ای براین شطرنج بهر یاد را |
|
مات کرده صدهزار استاد را |
( 2678)ای ز فرزین بندهای مشکلت |
|
سوخته جانها سیه گشته دلت |
( 2679)بحر مکری تو خلایق قطرهای |
|
تو چو کوهی وین سلیمان ذرهای |
( 2680)که رهد از مکر تو ای مختصم |
|
غرق طوفانیم الا من عصم |
( 2681)بس ستارهْ سعد از تو محترق |
|
بس سپاه و جمع از تو مفترق |
شرحه شرحه: یعنی پاره پاره.
عاد: تیرهاى عرب بائده، و بائده به معنى «نیست و نابود شده» است. این تیره در سرزمینى میان عُمان و حَضْرَموت مىزیستند و بر دین بت پرستى بودند. خداوند هود پیامبر را براى راهنمایى آنان فرستاد. نام عاد در چند سوره از قرآن کریم آمده است. قوم عاد چون حضرت هود را نافرمانى کردند، بادى تند بر آنان وزید و هلاکشان کرد.
لوط: نام او در تورات و قرآن مجید آمده است. وى در سرزمینى به نام سُدوم در درّه اردن مىزیست. مردمى که حضرت لوط به راهنمایى آنان مأمور شد غلامباره بودند. لوط آنان را نصیحت کرد ولى نپذیرفتند. عذاب الهى بر آنان فرود آمد. نخست بانگى، و پس از آن باران سنگ و گل، و همگى جز کسانى که به لوط ایمان آورده بودند در سیاه آبه هلاک شدند. نام لوط در چند سوره قرآن نیز آمده است.
سیاه آبه:
سنگ مىبارید بر اعداى لوط تا که در آبِ سیه خوردند غوط
788 / د /4
«و آن گه آن را (شهر مردم لوط را) در گردانید و نگو سار به آب سیاه فرو برد و بر پراکندگان ایشان و مسافران سنگ بارید همه را هلاک کرد.» (قصص قرآن مجید، سور آبادى، ص 84)
نمرود:
پشّهاى نمرود را با نیمِ پَر مىشکافد بىمُحابا درزِ سر
1189/ د / 1 (و نگاه کنید به: شرح بیت 1189/ د / 1)
ذَکى: تیز هوش.
بو لَهب: نگاه کنید به: شرح بیت 418/ د / 2
بُو الحَکَم: کنیه نخست ابو جهل. (نگاه کنید به: شرح بیت 782 / د /1)
فرزین بند: یعنی گرفتار کردن مهرهْ وزیر در شطرنج.
مختصم: (اسم فاعل از اختصام:) دشمنى ورزنده، یعنی طرف دعوا.
مَن عُصِم: (جمله فعلیه) در ضبط نسخه قونیه به صیغه معلوم (مَن عَصِم) و در ضبط نسخه نیکلسون مجهول (مَن عُصِم) آمده (بهتر مىنماید)، کسى که نگاه داشته شود. برگرفته است از قرآن کریم. نوح فرزند را گفت: «یا بُنَیَّ اِرْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ اَلْکافِرِینَ.» وى پاسخ گفت: «سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ اَلْماءِ.» و نوح گفت: «لا عاصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ.»[1]
ستاره سعد: منجّمان برخى ستارگان را «سعد» دانند چون زهره و مشترى، و بعضى را «نحس» چون زحل و مریخ. که این ستارگان سعد یا نحس همیشگىاند. و بعضى ستارگان گاه سعد و گاه نحساند.
مُحتَرِق: (اسم فاعل از احتراق) سوخته.
اِحتراق: چون ستاره به خاطر تابش خورشید ناپدید شود آن را مانند سوخته پندارند و سوختهاش گویند.[2]
احراق: آن است که ستاره با آفتاب جمع شود.
مفترق: پراکنده.
( 2671) قوم نوح از مکر تو بود که با دلهاى کباب و سینههاى چاک چاک در نوحهگرى بودهاند. ( 2672) قوم عاد را در جهان تو بر باد داده و بعذاب انداختى. ( 2673) از تو بود که قوم لوط بر لجن زار گناه غوطهور شده و بالاخره سنگسار شدند. ( 2674) اى که هزاران فتنه بر انگیختهاى مغز نمرود از مکر تو ریخته شد. ( 2675) و فرعون که یک نفر فیلسوف زیرک بود عقلش را تو کور کردى که راه از چاه ندانست. ( 2676) بالاخره بو لهب را تو نااهل کردى و بو الحکم بر اثر حیله تو بو جهل گردید. ( 2677) اى آن که در این شطرنج صد هزار استاد مات کردهاى. ( 2678) و از اینکه راه بر فرزین بستهاى جانها سوخته و بر اثر آن دل تو سیاه گردیده است. ( 2679) تو دریاى مکرى و مردم در مقابلت چون قطره و تو چون کوهى و این مردم سالم چون ذره ( 2680) چه کسى مىتواند از مکر تو رهایى یابد ما همگى غرق طوفان هستیم مگر کسى که پناهش دهند. ( 2681) چه ستارههاى سعدى که از کار تو محترق شده و اثرش خنثى گردیده و چه بسا سپاهى که از تو جمعیتشان بدل به افتراق گردیده.
در ابیات پیش، معاویه از طبع دوزخی شیطان سخن گفت، اکنون در تأیید همان مطلب مثالهایی از قرآن و منابع مذهبی میآورد و میگوید: تو قوم نوح را گمراه کردی و طوفان آنها را نابود کرد.[3] قوم عاد را در دنیا دچار باد صرصر کردی و آنها را به عذاب و اندوه افکندی.[4] به سبب تو بر قوم لوط، سنگ بارید و آنها در آب سیاه غوطهور شدند.[5] به سبب تو مغز نمرود متلاشی شد، ای ابلیسی که هزاران فتنه و آشوب به راه انداختهای. گناه فرعون هم به گردن توست. فرعون به دانش و کاردانی شهرت داشت، اما از علم اهل باطن وقوف نیافت. بولهب عموی پیامبر است که با او به دشمنی برخاست و بوالحکم عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل یکی دیگر از دشمنان اسلام است. معاویه تمام گمراهی اینگونه اشخاص را نیز از شیطان میداند، تو با حیلههای خود دلهای دیگران را سوزاندهای اما دل خودت هم سیاه شده است و نور حق در آن نیست. «این سلیمان» و سادهدلانِ خلایقاند که گول شیطان را میخورند. معاویه میگوید: همهْ ما مثل قوم نوح در طوفان گمراهی هستیم، مگر کسی که خدا او را حفظ کند. مضمون کلام مولانا، این آیهْ است که در آن نوح به پسر خود میگوید: « لا عاصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ » معاویه میگوید: تو سعادت و ستارهْ سعد را محو میکنی و جمع دوستان حق را پریشان میسازی.
[1] - (سوره هود،آیه 42- 43)
[2] - (نگاه کنید به: التفهیم، ص 82)
[3]. اعراف، آیهْ 64.
[4]. الحاقه، آیهْ 6.
[5]. نمل، آیهْ 58؛ هود، آیهْ 82.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |